اصالت
پدربزرگم، پدرم، من و فرزندانم آواره جنگ بودیم…
با دیدنش به این فکر میکنم که وقتی موشک خونت رو زده و تو تنها چند دقیقه فرصت داری تا وسایل ضروریت رو برداری، چی مهم تر از ” هویت ” تو؟
نور از این همه آوارگی خستهس. ولی همچنان با تنها دارییش از فلسطین ( چفیه ی دور گردنش رو میگم )، مقاومت رو به پسراش یاد میده. همسرش تو جبهه هسو برای بهتر جنگیدن اون، راضی شده که تو منطقه ی دورتر از جنگ و در امنیت باشه.
ازش در مورد حزب الله میپرسم و اون میگه: بنظرم حزب الله ید واحد فلسطینه. بعد هم برای مقاومت طلب پیروزی میکنه. تو چشمای روشنش، صلابت و ایستادگی میبنم، وقتی که میگه با نصر نیروی مقاومت ما سرهامونو بالا میگیریم و در قدس نماز خواهیم خواهند.