برزخ نوجوانی

نویسنده: مسعود حاجی‌پهلوان
انتشارات سوره مهر
سال انتشار:۱۴۰۰
تعداد صفحات: ۲۳۶
موضوع کتاب: خاطرات نویسنده از جنگ ایران و عراق

سه ماه بود او را ندیده بودم. تمام سلول های بدنم به وجد آمده بودند. دستانش را روی شیشه گذاشت. انگار شیشه را نمی دید. آمده بود تا مرا به آغوش بکشد. اما… بغضم ترکید. من هم سرم را به شیشه چسباندم، ولی این جسم بی رنگ مانع بزرگی برایم بود. نفوذ نگاهش اگر آهن هم بود، عبور می کرد. از غمق نگاهش و نفوذی که در چشمانم کرد متوجه شدم حقیقت تلخ را پذیرفته است. لبانش تکان می خورد. به قدری تحت تاثیر قرار گرفته بود که گریه را فراموش کرده بود. احساس کردم زانوانش قدرت تحمل وزنش را ندارد. سرش را به چپ و راست تکان می داد. نمی دانستم چه می گوید. می خواستم نهایت استفاده را از گرمی نگاهش ببرم، چون چند دقیقه ای بیشتر آنجا نمی ماند.

 

650.000