ما منتظر بودن را بلد نیستیم
۶ اسفند ۱۴۰۲

به مناسبت نیمه شعبان، کارگاه بداهه نویسی مشق انتظار با حضور خوشنویسان استان قزوین و با همت حوزه هنری برگزار گردید.

ما منتظر بودن را بلد نیستیم

از صبح نیمه شعبان دائما در وجودم احساس خلا میکنم. احساس میکنم امروز روز تولد شماست و ما مثل همه روزهای دیگر کاری برای شما نکرده ایم.احساس شرمندگی میکنم، ما تولد های بسیاری برایمان مهم است آقا. از شما که پنهان نیست اگر تولد یکی از نزدیکانمان باشد شاید از چند ماه جلوتر به آن فکر میکنیم برایش تدارک میبینیم و سعی داریم بهترین لحظات را برای او رقم بزنیم .

اما برای شما چه ؟ اصلا برای شما باید چکار کرد؟ چه چیزی شما را خوشحال می‌کند؟ اصلا چیزی هست که بشود به شما هدیه داد مگر شما غایب نیستید پس چطور هدیه  خودم را به شما بدهم؟ و….

آقا میبینی ما حتی بلد نیستیم با شما چطور برخورد کنیم. حتی بلد نیستیم در سالروز تولد ذخیره الهی، همان کسی که جهان را پر ازعدل و داد خواهد کرد چه کاری را انجام بدهیم .

در همین افکار بودم و بیشتر احساس تشویش داشتم اما دیدم نشستن که دردی را دوا نمیکند، باید از خانه بیرون بیایم ، باید حداقل خودم را به جمع آدم هایی برسانم که لا اقل برای شما کاری میکنند .نه اینکه مثل من حتی نمی‌دانند چکار باید انجام دهند. مطلع بودم که در خیابان سپه جشن خیابانی برپاست، به اینجا آمدم ولی نیاز داشتم جایی آرام تر قرار بگیرم چون هنوز تشویش من را رها نکرد بود. خبر داشتم که امروز حوزه هنری استان قزوین قرار است برنامه خوشنویسی مشق انتظار برگزار کند گفتم این بهترین جا برای من است ، هم جای خلوتی است که بتوانم بیشتر فکر کنم هم اینکه در جمع هنرمندانی قرار میگیرم که با هنر خود می‌خواهند به شماعرض ارادت کنند آقا . به محض ورود آرامش این فضا من را تحت تاثیر قرار داد ، هنرمندانی که هر کدام سعی داشتند بهترین اثر خودشان را برای شما خلق کنند و در راس مجلس که استاد نامدار پایتخت خوشنویسی ایران استاد پیله چی در حال کتابت بود. گاهی خودش مینوشت گاهی به سوالات دیگران پاسخ می‌داد، نقطه نظر خودش را منتقل میکرد و حواسش به همه بود . در گوشه ای نشستم به حرکت دلربای قلم ها بر روی کاغذها چشم دوختم. یادم آمد که چقدروسیله ارزشمندیست این قلم . به اندازه ای ارزشمند که خدا به آن قسم یاد کرده هم به خودش هم به آن چیزهایی که خلق میکند پس جای خوبی آمده بودم، جایی که که باز مخلوقاتی به وجود می آمد که شاید لایق قسم خوردن بود، مخلوقاتی که برای شما نوشته میشد آقا .

زیباست که با قلم بتوانی بخاطر کسی که خودش عزیز و ذخیره خداست، عزیز شما شد و ذخیره ای برای وقت نیاز ساخت.خدا قوت به همه خوشنویسان که مشغولند برای شما و دوستان حوزه هنری که این فضا را مهیا کرده اند.

اما آقا سوالی آزارم میدهد ، همه این کارها که برای تو انجام میشود اصلا در حد و اندازه شما هست ؟ آیا اینها تو را خوشحال می‌کند؟ آقا ببخش که روز تولدتان اینقدر سوال دارم، راستش را بخواهید به ما یاد نداده اند، آقا خسته تان نکنم ما حتی منتظر بودن را هم بلد نیستیم. انتظاری که افضل اعمال است.تنها چیزی که قدری دلم را آرام کرد سخن اهل معرفتی بود که چند وقت قبل شنیدم. او می‌گفت امام خودش در ما نیاز ایجاد می‌کند ما را به عمل می‌کشاند و آنوقت که عمل را انجام دادی می‌گوید حالا که برای ما کاری کردی خودم به تو پاداش میدهم .یعنی عملی که علت و باعث و خود عمل امام بوده را خودش پاداش میدهد . به قول آقایان حکما اتحاد عمل و عامل و معمول . یعنی آقا همه این ها تویی و بدون اذن شما حتی این کارها صورت نمیگیرد. آری شما به هر کسی به اندازه خودش و استعدادش توانایی دادی تا از شما بگوید و در تولد شما کاری کند، فدای محبت و کرم شما آقا .

حالا که به اینجا رسیدیم که همه کاره شمایید میخواهم از شما بخواهم که بر خلاف عادت مرسوم در روز تولدتان شما به ما کادو بدهید. به ما یاد بدهید که چگونه منتظر خوبی باشیم . نه آقا این هم کم است عیدی ما را آمدن خودتان قراردهید، دروغ چرا از دیروز که میگویند هما پرنده افسانه ای ایران رویت شده و در ادبیات ما حضورش به معنی بشارت اتفاقات خوب است من دلم میخواهد بشارت آمدن شما را بدهد؛ بشارتی از جنس پایان انتظار.

ارادت .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *